لمس بام دنیا سرگذشت پرماجرا، امیدبخش و اثرگذار اریک است که در تکاپو برای گذر از مرزهای محدودیت و توانایی ترسیم شده. او از نابینایی، دنیای بینایان و مبارزه با ناملایمات زندگی‌اش سخن می‌گوید.

اریک از رویایش برای صعود به بام دنیا اورست، می‌گوید، رویایی که به حقیقتی حیرت انگیز و دلپذیر تبدیل می‌شود. رویایی که تنها برای تعداد اندکی از کوهنوردان محقق شده است. از قله‌های برف گرفته مک کینلی (آمریکای شمالی) تا قلل سر به فلک کشیده آکونکاگوآ و کلیمانجارو، و سرانجام تلاش واپسین برای گام نهادن بر قله اورست. در این کتاب صدای نفس‌های اریک وقتی برای مبارزه با توده‌های یخ و برف تلاش می‌کند و خود را از زمین جدا می‌کند تا بر آینده‌ای مرتفع گام بگذارد به گوش می‌رسد. صحنه‌ها و جزئیات در این کتاب بسیار هنرمندانه و دقیق توصیف شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«»شاید این یک تعصب باشد ولی من باور نمی کنم که انسانی، علت صعودش به قله را، دیدن منظره‌ی اطراف بیان کند. هیچ‌کس سختی کوهستان را برای دیدن یک منظره تحمل نمی‌کند. قله، تنها جایی بر کوهستان نیست. قله در قلب و ذهن ما جای دار!»

«قله، پاره‌ای از یک رویاست که به حقیقت می پیوندد و مدرکی مسلم بر این است که زندگی مان با معناست. قله نشانی از آن است که می‌توانیم با قدرت اراده و توان جسم‌مان، زندگی را به آنچه می‌خواهیم و آن‌چه دستان‌مان قدرت خلق آن را دارند، تبدیل کنیم.»